- رده گفتن (تَ غَیْیُ پَ رُ تَ)
ناسزا و بد گفتن به بزرگان و پیشوایان دین. (ناظم الاطباء). گفتن سخنی که کفر آرد. (یادداشت مؤلف)
معنی رده گفتن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کنایه از عیب و ایراد گرفتن از کسی یا چیزی، برای مثال انوری بی خردگی ها می کند / تو بزرگی کن بر او خرده مگیر (انوری - ۲۴۰)
با کسی سخن پوشیده گفتن، فاش کردن سر، رازی را به کسی سپردن، بیخ گوشی صحبت کردن
عبور جمعی از سپاهیان با نظم و انضباط مخصوص از پیش فرماندهان نظامی
شکایت کردن، تظلم کردن: مگر از دست ستمکاره بسلطان گویند چون ستمکاره تو باشی گله پیش که بریم ک (سعدی)
آفرینیدن سون گفتن کسی را ستودن (خصوصا بشعر) : و نابغه او را مدح گفت
